تولد حلما جونــــی
تولدت مبارک دختر عمه جونــــم
حلمــــا گلی تولدت مبارک عسیسم .
امروز دوازدهم خرداد 1390 و یه روز خوبه برای همه ی خانواده . آخه حلما خانوم ، گل دخمل عمه هانیه بالاخره و بعد از کلی انتظار و روغن کرچک و ... به دنیا اومد . بابا حسینم رفته تهران ولی ما به خاطر امتحانای دانشگاه مامانی نتونستیم بریم ، مامان سولمازم یه کارت پستال از عکس پرینت سفارش داد با عکس حلما جون که بابایی ایمیل کرده بواد و براشون فرستادیم ، خیلی ناز شده بود و عمه جونم کلی خوشش اومد .
عکس ....................
عکسهای زیبا
بابا حسین جونم عکسای حلما جون رو برامون اورده . واااای خیلــــی نــــازه . خودتون ببینین :
سفرمون به تهران
الان تیر ماهه و ما بعد از امتحانای مامان سولمازم اومدیم تهران برای دیدن حلما عسلی . یکی دوتا عکسم ازش گرفتیم که میذاریم همینجا :
عکس .................
مهمون کوچولوی ما حلــمــا
عمه هانی و حلما جیگیلی اومدن خونمون . الان آذر ماهه ، هوا خیلی خوب شده و حلما جون برای اولین بار اومد خونمون . خیلی بزرگ شده . حلما جونــــــــی زودتر بزرگ شو دیگــــه ، میخوایم با هم بازی کنیــــم .
عکس......................
راستی وقتی عمه اینا اینجا بودن مامان سولماز برای اولین بار به حلمایی غذا داد . انقدر با اشتیاق میخورد که آدم اشتهاش باز میشد . تا قاشق رو برای پرکردن توی ظرف میبرد ، انقدر دست و پا میزد تا بهش غذا بدن . اگه میتونست هم با کله میرفت تو ظرف فرنی .