شاااايد يه خبر خوب

سلام ماماني جون . الهي دورت بگردم كه الان انقدر ناز كنارم خوابيدي تپلي تنبلي مامان .

يه خبر خوب دارم برات كه هنوز خودم هم از صحتش مطمئن نيستم . خيلي وقت بود گير داده بودي يه خواهر ميخوام ولي نميشد . يا ما ترديد داشتيم يا خدا نميخواست ، ولي فكر كنم حالا ديگه به آرزوت رسيدي .

احساس ميكنم يه ني ني ناز درست مثل خودت توي دلمه . جواب قطعيش فردا مشخص ميشه . پريشب خواب ماهي ديدم . تو تعبير خواب تعبيرش نوزاد دختر بود ، ولي هنوز هم شك دارم . خدايا راضيم به رضاي تو . اگه تو ميگي خيره پس حتما خيره ديگههههههه .

 راستي ديشب كه مشكوك شدم به بارداري يه اتفاق خوب ديگه هم افتاد ، بالاخره خونه خريديم و ديشب قراردادشو نوشتيم . شب هم با شام و شيريني رفتيم خونه مامان ايران اينا . عمه هاني و عمة رضا و حلما گلي هم پريروز اومدن كيش ، با اونا و دايي رسول و زندايي عاطي ، همه با هم رفتيم ، خيلي خوش گذشت جاي ساناز و امير خالي بود فقط . اميدوارم هر جا هستن شاد باشن .

پی نوشت :

سلامی دوباره . اون روز آزمایشم مثبت شد و سونو گرافی ١٥ شهریور بهمون گفت که نی نی ٥ هفته و ٤ روزشه ولی .......

ولی بیست و یکم صبح نی نی مون یرگشت پیش خدا جونم . من که راضیم به رضای خودش ، ولی تو وقتی از خواب بیدار شدی و فهمیدی همونجوری سرتو گذاشتی رو بالش و گریه کردی . منم بغلت کردم و دوتایی کلی گریه کردیم . ولی خوبیش این بود که همون روز بلیط داشتیم برا تهران و بازی با ریحانه که از شیراز اومده بود باعث شد تا حدود زیادی فراموش کنی که نی نی تو دل مامانی رو از پرشین تون هم بیشتر دوست داشتی هههه ( البته به قول خودت )

امیدوارم نی نی نازمون دوباره زودی بیاد پیشمون . البته این بار سالم و سر حال :)