بارانباران، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

باران عشق

سفر شیراز ** 12 تا 21 بهمن ماه **

  بالاخره بعد از دو سال طلسم سفرمون به شیراز شکسته شد و رفتیم پیش ریحانه جون و هانیه گلی .                                                  نمیدونم چرا از بهمن 88 که رفتیم شیراز دیگه جور نمیشد بریم . قبلا خیلی میرفتیم شیراز . حداقل سالی یکی دوبار . ولی بالاخره این طلسم شکسته شد . البته به قیمت از دست دادن شرکت در سرودهای دهه فجر که معلم مهربونتون کلی زحمتشونو کشیده بود . آخه موقع رفتن قرار بود ...
23 بهمن 1390

مروارید های جدید باران گلی

  الهی مامان قربونت بره که انقدر بزرگ و خــــانوم شدی که دندون اصلی هات داره در میاد و کم کمک ندونای شیریت لق میشه .  امروز دهم بهمن ماه ١٣٩٠ .  عصری دیدم دندون پایینیت اومده جلو . نگاه کردم و فهمیدم که دو تا دندون کوچولوت از پشتشون زده بیرون و این دندونای شیری رو هل داده جلو . مامان ایران میگه نبرش دکتر چون مواد بی حسی برای دندون کوچولوهای جدیدت ضرر داره و به ریشه شون آسیب میزنه . امیدوارم زودتر دندون شیری هات لق بشن و بیوفتن . چون خیلی استرس دارم که فرم دندونات خدای نکرده خراب بشه . دوست دارم یه عــــالمه                    ...
10 بهمن 1390

باران و اسباب بازی هاش

  هر چند روز یکبار گیر میدی به یک سری اسباب بازیها و فقط و فقط با اونا بازی میکنی تا بعد از 2 - 3 روز که دلتو زد بری سراغ بعدی . یه مدت زیادی فقط با باربی هات بازی میکردی . دو سه روز پیشم با لاکای من خاله بازی میکردی .... امروز نوبت سوگلیات بود و باهاشون تمام روز بازی کردی : اینم لباس خواب پرنسسیش که دیشب از پانیذ خریدیمش : ...
27 دی 1390

اسکیت

اینم اسکیت باز قهرمان مامانی ، بــــاران خانــــوم :  اینم اولین اسکیتات که وقتی فقط 2 سال و نیم داشتی برات خریدیم و رفتی کلاس . تو کلاس از همه ی جوجه ها کوچیکتر بودی ، ولی خیلی زود راه افتادی . همیشه برات آرزوی بهترینها رو دارم گلم .     زمستون 89 . زمین المپیک باران خانوم وقتی رفته بود بالای رمپ : باران جوجو در حال پایین اومدن از رمپ : ( البته این اون رمپ قبلیه نیست . این رمپو تا نزدیک وسطاش میره . )  باران خانوم و مانیا گل در کلاس اسکیت   روز معلم با سکینه جون که همتون کیسه جون صداش می کردید : اینم یه عکس دسته جمعی : از ...
25 دی 1390

همایــش

سلام گل دخملی مامان . خوبی ؟ الهی دورت بگردم که هر روز خانوم تر از روز قبل میشی عسلم . ا مروز پنجشنبه ست و طبق برنامه ی اعلام شده قرار بود همایش اسکیت و اسکوتر و دوچرخه یرگزار بشه . خاله سولماز هم زنگ زد و به ما گفت . آخه چهارشنبه تو مدارس اعلام کرده بودن که شما چون چهارشنبه مدرسه نرفته بودی نمیدونستی ولی خدا نگهداره خاله سولماز مامان مانیا رو که به ما هم خبر داد و همه با هم رفتیم همایش . مانیا و مامانش و نسترن و نگین و مامانشون و تینا و مامانش و هستی و مامانش و خیلیــــای دیگه هم بودن . همایش ساعت 4.5 از جلوی هایپر مارکت شروع شد ....   و به اسکله تفریحی جدید ختم شد .... ...
25 دی 1390

گردش و تفریح

اینجا هم عکسایی رو میذارم که وقتی بیرون از خونه هستیم میندازیم .   جمعه 16 دیماه 1390 بابا حسین ظهر اومد خونه و گفت نهارو بردارین بریم بیرون بادبادک هوا کنیم و نهار بخوریم . مامان ایران و دادا رسول هم باهامون اومدن .خیلی خوش گذشت .   دم خونه هم شما از سقف اومده بودی بیرون و من ازت عکس گرفتم . آخه عاشق سان روف ماشینا و بخصوص ماشینای کروک هستی که بهشون از بچگی میگفتی بیا بیــا . ( حالا چراااا ؟ نمیدونم !!!! )   بعدشم یکم اسکیت بازی کردی گلــــم . قلبونت بلم با اون ژست گرفتن و خندیدنت مامانـــــــــــی و باران خانوم در حال در رفتن از عکس .... همیشه خوش باشی عسلک مامــــی . ...
25 دی 1390

یلدا در مدرسه

  ازین شربت یکی پیمونه بردار       اناری آتشین دردونه بردار در این یلدا تو شیرین کن لبانت       بیا قاچی ازین هندونه بردار   یلدا، دختر سیاه موی بلند بالا، یادگار نام وطن، میوه پائیز ایران و عروس زمستان، در راه است. او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم.   یلدایتان رویایی، روزهایتان پر فروغ، شبهایتان ستاره باران         یلدات مبارک باشه شیرین عســــل مامانی . امسال یلدا رو تو مدرسه جشن گرفتیم عسلم . با کمک خانوم محمدی ( معلم مهربونتون )...
13 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران عشق می باشد