اولیــــن ها
11/8/1385 دستای کوچولوشو روی زانوهاش میذاره و بدون تکیه گاه میشینه .
30/9/1385 شب یلدا بود و اولین دندون ناناز مامان از لثه هاش سر بر آورده . (سمت راست پائین)
4/10/1385 باران خانومی اولین کادوشو تو شب کریسمس به باباش داد و بابایی صداش کرد
18/12/1385 داشتیم دالی بازی میکردیم و دست باران به میز بود و ایستاده بود . وقتی خواست دستاشو بذاره رو چشماش ناخودآگاه برای 4-5 ثانیه ایستاد و این شد اولین ایستادنش .
14/3/1386 البته قبلا یه کم تاتی تاتی میکرد ولی وقتی رفتیم تهران عمه جوناش کاملا راهش انداختن .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی