باران عشق

این از تو ماشین که داشت تندددد تندددد داستان کارتون پونی رو با خنده و قهقهه برام تعریف میکرد. تا دید دارم عکس میگیرم یه لبخند ملیح تحویلم داد خخخخخ   سالن مدرسه. قبل از صف بستن.     اینجا هم دوستای پارسالشو یهو دید و رفت پیششون.   اینم تو صف کلاسشون وقتی از سالن اومدن بیرون و به سمت کلاسا رفتن. ...

  این سفره يلداشون   اینم ننه سرما کنار سفره یلدا . خیلی بامزه بود و خیلییییی هم قشنگ نقش پیرزنا رو بازی کرد . عاااالی   بود .    این هم ژله های ما و فسقلی ها و معلم مهربونشون و اینچانب خودم :)   ...

و این هم نسخه کامل آن شعر خاطره انگیز:   باز باران   با ترانه   با گهرهای فراوان می خورد بر بام خانه   من به پشت شیشه تنها   ایستاده در گذرها رودها را افتاده   شاد و خرم   یک دو سه گنجشک پر گو   باز هر دم   می پرند این سو و آن سو   می خورد بر شیشه و در   مشت و سیلی   آسمان امروز دیگر نیست نیلی   یادم آرد روز باران   گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   شاد و خرم نرم و نازک چست و چابک   از پرنده از چرنده از خزنده بود جنگل گرم و زنده آسمان آبی چو دریا یک دو ابر اینجا و آنجا چون دل من روز روشن بوی جنگل تازه و تر همچو می مستی دهنده بر درختان می زدی پر هر کجا زیبا پرنده...

                                        ...

      ...

تو مرداد كه تهران بوديم با عمه هاني و بابا و عمو رضا و حلي بلا رفتيم سرزمين عجايب. عمه و همسرش رفتن خريد ما هم با حلما رفتيم بازي. خيلي خوش گذشت بهتون . حلما هم كلي ذوق كرد و بازي كرد. شما هم همش حواست بهش بود و مواظبش بودي مهربون بانو. عكساشو تو ادامه مطلب گذاشتم. خاله هااا نظر يادتون نره ؛)         مموشى                     اين ني ني نازم اونجا بود خوجل بود عسكشو گرفتم ؛)   ...