باران عشق

      ...

تو مرداد كه تهران بوديم با عمه هاني و بابا و عمو رضا و حلي بلا رفتيم سرزمين عجايب. عمه و همسرش رفتن خريد ما هم با حلما رفتيم بازي. خيلي خوش گذشت بهتون . حلما هم كلي ذوق كرد و بازي كرد. شما هم همش حواست بهش بود و مواظبش بودي مهربون بانو. عكساشو تو ادامه مطلب گذاشتم. خاله هااا نظر يادتون نره ؛)         مموشى                     اين ني ني نازم اونجا بود خوجل بود عسكشو گرفتم ؛)   ...

برا مراسم چهلم بابا عدلپ ، چند نفری از فامیل اومدن و بعد از مراسم هم سیاهمونو در اوردن . عزیز و آقا اومده بودن و خاله فلور و خانوادش و خاله نانا و امیرش . یکشنبه شب هم بچه ها رو بردیم بولینگ مریم و یکم بازی کردن . اولین عکسای بدون لباس مشکی رو اون شب انداختیم . امیدوارم از این به بعد همیشه به شادی بیان خونمون و حالا حالاها غم نبینن .   باران و ریحانه دختر خاله فلور ( که دو ماه از باران کوچیکتره )و خاله نانا     اینم باران و باباجونش       ...

.........................

گل دخمل نــــازم ، دنیا رو برات شاد شاد و شادی رو برات دنیا دنیا آرزو می کنم . راستی امسال سال اژدهاااااست . امروز چهارشنبه بود ، هفدهمین روز از اسفند ماه سال یک هزار و سیصد و نود و یک . فقط دوازده روز دیگه مونده تا سال جدید . مدرسه هم برای فینگیلیای پیش دبستانی جشن نوروز گرفت و عیدیاشونو داد . امیدوارم سال خوبی در پیش باشه . پر از موفقیت و سلامتی و شادی و شور و نشاط .       سایه حق سلام عشق سعادت روح سلامت تن سرمستی بهار سکوت دعا سرور جاودانه این است هفت سین آریایی نوروز مبارک ...

یک سال گذشت و تو خانومتر از قبل شدی خانوم خانوما . امیدوارم همیشه تو زندگیت موفق باشی و پله های ترقی رو صدتا صدتا طی کنی قندک مامان .           سرود میم مثل مادر :     و در آخر بچه ها با دوستاشون عکس انداختن     اینم باران و ایلیا که خیلی دوسش داره       و عشـــــــــق من بــــاران     نــــاز دار مامان   اینم هنر مامانی       ...